از جمعه بعد از ظهر گوشیم خاموشه.
مدارک و مشخصات سیم کارتمو پیدا نمی کنم باید سیم کارت رو بسوزونم.
تهیه یا احیا، مسئله این است
الان مجری گزارشگر شبکه بنج داشت از شهرآورد دیروز استقلال پرسپولیس گزارش می داد که بلیط راحت پیدا می شه و بازار پرچم و تنقلات فروشی ها گرمه و هر کسی یه چیزی برای خودش احیا کرده، فکر کنید آخه اصلا اون نفهمیده که احیا با تهیه فرق داره فقط یه چیزی شنیده.
مثل وقتی یه خونه از حل جدول کلمات متقاطع مونده و نمی دونی چی بذاری و به جایی هم برنمی خوره برای خالی نبودن عریضه و قشنگ شدن جدول یه حرف دل به خواهی می نویسی.
وای که این مسخره و بیجا استفاده کردن واژه ها چقدر آزاردهنده اس .
این یادداشت رو از یه وبلاگ کپی پیست کردم البته « بردار و بچسبان » .
در یکی از نمایشگاههای کامپیوتر، از طرف بیل گیتس این سخنان در مقایسه صنعت کامپیوتر و اتومبیل مطرح شده بود: «اگر جنرال موتورز همانند صنعت کامپیوتر با تکنولوژی روز پیش می رفت امروز اتومبیل هایی با قیمت 25 دلار داشتیم که با یک گالن بنزین قادر بود 1000 مایل را طی کند.»
در جواب بیل گیتس کمپانی جنرال موتورز اینگونه پاسخ داده بود:
اگر جنرال موتورز مانند مایکروسافت پیشرفت می کرد امروزه اتومبیل هایی با این ویژگیها داشتیم:
1ــ بدون هیچ دلیلی اتومبیل شما 2 بار در روز داغون می شد.
2ــ هر بار که آسفالت جاده ها عوض می شد شما باید اتومبیل جدید می خریدید.
3ــ گاه و بیگاه در وسط اتوبان اتومبیل شما خاموش می شد و باید دوباره آنرا ری استارت می کردید!
4ــ گاه پیش می آمد با انجام مانورهایی مانند یک دور زدن ساده اتومبیل شما خاموش می شد و دیگر روشن نمی شد و باید موتور آن را عوض می کردید..
5- هر ماشین را فقط یک نفر می توانست استفاده کند مگر اینکه car95 یا carNT بخرید و برای هر سرنشین یک صندلی سفارش دهید.
6ــ مکینتاش اتومبیل هایی می ساخت که با خورشید کار می کردند و 5 برابر مطمئن تر و سریعتر بودند ولی فقط در 5% جاده ها می توانستید از آن استفاده کنید.
7ــ چراغ های هشدار اتومبیل حذف و به جای آنها یک هشدار کلی «بروز نقص فنی» ظاهر می گشت.
8ــ کیسه هوای اتومبیل قبل از عملکرد از شما می پرسید: «آیا مطمئنی!».
9ــ به طور ناگهانی اتومبیل شما را بیرون می انداخت و درب آن قفل می شد و شما مجبور بودید از آنتن اتومبیل آویزان شوید و در آن را با کلید باز کنید.
10ــ هر بار که جنرال موتورز اتومبیل جدید تولید می کرد باید رانندگان دوباره آموزش رانندگی می دیدند چون دیگر آن پدالها و ابزارهای کنترلی مانند قبل کار نمی کرد.
11ــ برای خاموش کردن اتومبیل باید دکمه استارت آن را می فشردید!
علت مرگ : تصادف با اتومبیل
امروز رفتیم زیارت حضرت شاه عبدالعظیم. قبل از اون رفتیم زیارت امامزاده عبداله نرسیده به حرم حضرت. اونجا یه گورستان قدیمی داره که واقعا این اسم براش مناسبه پر از قبر . قبرایی که عتیقه شدن دیگه از بس زیر خاک و برگا موندن حتی بعضی سنگ قبرا دیگه شکسته و یا اصلا پاک شدن. اونجا هم گورستان خانوادگی بود که خب اوایل انقلاب بیشترشو مردم خراب کردن ولی چندتایی هنوز سرپا هستن و حتی زیبا! تو یکی از این مقبره های خانوادگی که بزرگ هم بود ، در اتاق وسطی که مثل هر دو اتاق کناری شومینه هم داشت و گچ بری های زیبا هم ، یه سنگ قبرمرمر زیبا و بلند به ارتفاع تقریبا یک و نیم متر بود به رنگ سیاه . نوشته های روی اون معلوم می کرد متوفی یه جوان ناکامه. حکاکی روی سنگ هم خوانا و زیبا بود و سراسر اونو پر کرده بود ؛ متوفی به سال 1320.
در اتاق سمت راست هم یه قبر با سنگ مرمر سبز زیبا بود که متوفی به سال 1318 بود.
( این دو تا اصلا به نظر نمی اومد که اینقدر قدمت داشته باشن به نظرم اونجا زمان هم مدفون شده بود.)
اون قسمت ها رو که می گشتیم بیشتر متوفیا تو دهه 30 بودن.
یکی هم متوفی به هفتم محرم نمی دونم کدوم سال بود فردا هم هفتم محرمه.
روی یه سنگ قبر دیگه تو محوطه عمومی نوشته بود:
« فلانی در اردیبهشت سال 46 در تصادف با اتومبیل جان باخته » .
اون زمان هنوز مرگ با اتوموبیل زیاد نبوده حالا اینقدر عادی که اگه کسی بمیره اول می پرسن تصادف کرد یا سکته!
خلاصه ما رفته بودیم خاک « مادر جون » - مادر مادر مامانم- رو پیدا کنیم که « هاجر لواسانی » نخواست و ما هم پیداش نکردیمو برای او و اهل قبور فاتحه خواندیم و رفتیم.
قبرستانی که پدر و مادر پدربزگ و مادربزرگ پدریم ( هم مادر و هم پدر) دفن بودن سالهاست که تبدیل به پارک شده . اونا نزدیک به یک قرنه که مردن. برام جذاب بود ببینم نیم قرن قبل از ما روی قبرها چی می نوشتن یا چه شکلی بودن.