حمید مصدق

چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خاکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما
تلخی سرد کدورت در تو
پای پوینده ی راهم بسته
ابر خاکستری بی باران
راه بر مرغ نگاهم بسته
وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
 از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟


حمید مصدق:قصیده آبی،خاکستری،سیاه



به سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن ...

نظرات 4 + ارسال نظر
سیاه خان دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://siahkhan.blogfa.com


سلام فرزانه.
خوبی شما؟
ممنون که اومدی و نوشته های منو خوندی.
شعر زیبایی انتخاب کردی و از خوندنش لذت بردم.
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حباب برآب
....
خیلی زیباست.
میبینم که نوشته ها و موضوعات و لینکات بیشتر خبری هستن.
خودت چیکاره ای .خبرنگاری؟
موفق باشی دوست من.

R.N دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ http://http:/erteash.blogfa.com

زیباست. در شعر احساسات موج میزند...امیدوارم کسی احساسات دیگری را خدشه دار نکند....

حمید دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://nphoto.blogfa.com/

سلام
ممنون که نظر دادین
خیلی لطف کردین

حمید دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ http://nphoto.blogfa.com/

راستی جهرم معروف هست به چتر سبز بخاطر نخل های فراوانی که داره . مرکباتش بسیار معروفه.
تشریف بیارید حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد